سلام بر فاطمه(س) و فاطمیه و فاطمیون.
سلام بر آنکه نبی(ص)
بی وقفه بر آستان درب خانه اش می ایستاد
و بر ساکنین آن سلام می کرد.
من نیز با اقتدا به رسول مرحمت و لطف
“محمد مصطفی(ص)”
کبوتر دل را مسافر مدینه می کنم
و دیده بر آستانش میدوزم و از صمیم جان،
سـلامی را عرضـه میـدارم به امیــد جواب!
جان سوزی فاطمیه را بهانه می کنم
و پای از گلیمـم دراز تر کرده،میـگویم:
بانوی جان!
من تو را دوست دارم.
از تو گفتن را دوست دارم.از تو شنیدن را هم.
از تو گفتن و از تو شنیدن مرا مجال آسمانی شدن می بخشد.
باز منِ سائل،تو را معین می کنم و از لطفت
مدد می گیرم و میگویم:
بانو!
مرا بشنو . . .
مرا ببین و دستم را بگیر . . .
بر من بتاب.
باری،بر من بتاب که می خواهم زنده باشم!
بر من بتاب،می خواهم روشن باشم!